مدرسه علمیه صدیقه کبری گلپایگان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

سفری به سوی بهشت

21 آبان 1391 توسط شکروی

 

رسيدن موكب همايون به وادى ذات عرق و ملاقات بعضى با آن حضرت

پس از آنكه حضرت از منزل دوم يعنى صفاح كوچ كردند بسرعت هر چه تمام تر حركت مى‏كردند و بدون اينكه به چيزى التفات و توجه فرمايند در حال سير بودند تا موكب همايونى به ذات عرق‏رسيد، چون حضرت در آن سرزمين نزول اجلال فرمودند چند نفر با آن سرور ملاقات كردند برخى رفتن حضرت را به كوفه صلاح نديده و بعضى صلاح دانستند.
از جمله كسانى كه با حضرت در اين منزل ملاقات كرده و آن جناب را از رفتن به كوفه منع كرده است بشر بن غالب مى‏باشد وى از عراق به طرف مكه مى‏آمد وقتى با آن حضرت در اين منزل مواجه شد و محضر پر فيض آن جناب رسيد امام (عليه السلام) از وى احوال كوفه و دوستى و دشمنى اهل كوفه را پرسيدند؟
بشر حضرت را بشارت داد و عرض كرد: يابن رسول الله اهل كوفه را به حالى گذاشتم كه دلهاى ايشان مايل به شما بود ولى شمشيرها ايشان براى اهل باطل مى‏باشد.
حضرت فرمودند: صدق اخو اسد يعنى برادر اسدى راست گفت، خدا كند كه همچون باشد ولكن ان الله يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد.

نقل رياشى عليه الرحمه

از كسان ديگرى كه در اين منزل محضر مبارك امام (عليه السلام) مشرف شده‏اند شخصى است كه رياشى عليه الرحمه ملاقات او را با حضرت امام حسين به شرح زير نقل نموده، وى روايت كرده كه:
راوى گفت: من به عزم حج بيت الله الحرام از رفقايم جلو افتاده و از راههاى نزديك راه مى‏بريدم و باديه‏ها و بيابانها را مى‏پيمودم ناگاه از دور چشمم به خيام چندى افتاد كه بر سر و پا بود جمعيت و دستگاه باشكوهى را ديدم.

رو به سوى سراپرده‏ها نمودم چون نزديك شدم پرسيدم: لمن هذه الا بنية (اين سرادق با جلال از كيست؟)

     

گفتند: سراپرده مولى الكونين و امام الثقلين حضرت امام حسين (عليه السلام) است.
گفتم: حسين بن على، پسر فاطمه (سلام الله عليه)؟
گفتند: بلى‏
پرسيدم: فى ايها هو؟ در كدام يك از اين خيام تشريف دارد؟
گفتند:

آن خيمه كه گيسوى حورش طناب هست

 

اندر ميانه تكيه زده آن جناب هست

چون پيش آمدم ديدم آن حضرت بدر چادر تكيه داده و نشسته، كاغذى چند در پيش ريخته و مطالعه مى‏نمايد، من سلام كردم، حضرت سر بلند كرد و جواب داد، احوال پرسى فرمود.
من عرض كردم: قربانت شوم ما انزلت فى هذه القفراء التى ليس فيها ريف ولا منعه يعنى چه باعث شد آمدن شما در همچو سرزمين بى آب و علفى را كه همه كوه و تل و بى اعشاب است چرا چشم از آبادى پوشيده و در بيابان منزل كرده‏اى؟
فرمود: اينها هم كاغذهاى اهل كوفه است كه به من نوشته‏اند و مرا به سوى خود دعوت نموده‏اند و هم قاتلى و من مى‏دانم همين نامه نگارها كشنده‏هاى من هستند، اى مرد بدان كه چون من را كشتند دين را از ميان مى‏برند و پيرامون محرمات مى‏گردند ولى خدا از ايشان كيفر و انتقام مرا خواهد كشيد، كسى را مبعوث مى‏كند تا ايشان را بكشد و عزيزشان را ذليل كند.

رسيدن موكب همايون به وادى ثعلبيه و خواب ديدن آن حضرت

مرحوم حائرى در معالى السبطين مى‏نويسد:
سپس امام (عليه السلام) از وادى ذات عرق حركت كرده و پيوسته قطع طريق مى‏كردند تا وقت ظهر به منزل ثعلبيه رسيده در آنجا فرود آمدند، پس آن جناب سر مبارك را روى زانو گذارده و اندكى به خواب رفته و سپس بيدار شده و فرمودند: هاتفى را ديدم كه مى‏گفت: شما حركت و سير مى‏كنيد و مرگ شما را شتابان به طرف بهشت مى‏برد.
و در روايت ابو مخنف آمده كه چشمهاى مبارك امام (عليه السلام) ساعتى گرم خواب شد و سپس بيدار گشته در حالى كه مى‏فرمودند:انالله و انا اليه راجعون.
در همين حال فرزند آن جناب حضرت على اكبر (سلام الله عليه) جلو آمده عرضه داشت: اى پدر گرام چرا كلمه استرجاع فرمودى؟! هرگز خدا بدى را متوجه شما نفرمايد.
امام (عليه السلام) فرمودند: فرزندم، هم اكنون چرتى مرا عارض شد در عالم رويا ديدم سوارى مى‏گويد:
اين گروه سير و حركت مى‏كنند در حالى كه مرگ و اجل آنها را شتابان مى‏برد .

حضرت على اكبر عرضه داشت: اى پدر مگر ما بر حق نيستيم؟
امام (عليه السلام) فرمودند: چرا فرزندم قسم به آن كسى كه بازگشت همه بسوى او است ما بر حقيم.
على اكبر عرض نمود: پس با اين وصف از مرگ هراسى نداريم.
حضرت فرمودند: پسرم خدا به تو جزاى خير دهد.
ابو مخنف مى‏گويد: پس از آنكه امام (عليه السلام) در ثعلبيه فرود آمدند مردى نصرانى با مادرش محضر حضرت مشرف شده و هر دو اسلام آوردند.

 گماردن ابن زياد مخذول حصين بن نمير تميمى را بر قادسيه و بستن آن ملعون طرق و راهها را

آورده‏اند كه وليد بن عتبه والى مدينه چون از توجه حضرت ابا عبدالله (عليه السلام) به عراق آگاه شد نامه‏اى به ابن زياد نوشت و او را از مقاتله با حضرت امام (عليه السلام) بر حذر داشت و به وى هشدار داد كه گرد اين كار نگردد چه آنكه اگر دستش را به خون پاك آن امام همام آلوده كند تا روز قيامت ملعون و مطرود عام و خاص خواهد بود.
ابن زياد بدين سخنان توجهى نكرد و حصين بن نمير تميمى كه صاحب شرطه و رئيس فراشان او بود را طلبيد و وى را با لشگرى آراسته به قادسيه فرستاد و به او سفارش اكيد نمود كه سر راهها را مسدود كرده و نگذارد كسى وارد كوفه شود.
حصين بن نمير كه از فرومايگان و اراذل دستگاه حاكمه عبيدالله بن زياد به شمار مى‏رفت پس از گرفتن اين فرمان از امير خود از كوفه بيرون آمد و از نظم و نسق چيزى فرو گذار ننمود، در هر سر حدى گروهى انبوه از سپاهيان و به تمام آنها سفارشات لازم را نمود.

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

سفری به سوی بهشت

17 آبان 1391 توسط شکروی

 

رسيدن موكب همايون به وادى ذات عرق و ملاقات بعضى با آن حضرت

پس از آنكه حضرت از منزل دوم يعنى صفاح كوچ كردند بسرعت هر چه تمام تر حركت مى‏كردند و بدون اينكه به چيزى التفات و توجه فرمايند در حال سير بودند تا موكب همايونى به ذات عرق‏رسيد، چون حضرت در آن سرزمين نزول اجلال فرمودند چند نفر با آن سرور ملاقات كردند برخى رفتن حضرت را به كوفه صلاح نديده و بعضى صلاح دانستند.
از جمله كسانى كه با حضرت در اين منزل ملاقات كرده و آن جناب را از رفتن به كوفه منع كرده است بشر بن غالب مى‏باشد وى از عراق به طرف مكه مى‏آمد وقتى با آن حضرت در اين منزل مواجه شد و محضر پر فيض آن جناب رسيد امام (عليه السلام) از وى احوال كوفه و دوستى و دشمنى اهل كوفه را پرسيدند؟
بشر حضرت را بشارت داد و عرض كرد: يابن رسول الله اهل كوفه را به حالى گذاشتم كه دلهاى ايشان مايل به شما بود ولى شمشيرها ايشان براى اهل باطل مى‏باشد.
حضرت فرمودند: صدق اخو اسد يعنى برادر اسدى راست گفت، خدا كند كه همچون باشد ولكن ان الله يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد.

نقل رياشى عليه الرحمه

از كسان ديگرى كه در اين منزل محضر مبارك امام (عليه السلام) مشرف شده‏اند شخصى است كه رياشى عليه الرحمه ملاقات او را با حضرت امام حسين به شرح زير نقل نموده، وى روايت كرده كه:
راوى گفت: من به عزم حج بيت الله الحرام از رفقايم جلو افتاده و از راههاى نزديك راه مى‏بريدم و باديه‏ها و بيابانها را مى‏پيمودم ناگاه از دور چشمم به خيام چندى افتاد كه بر سر و پا بود جمعيت و دستگاه باشكوهى را ديدم.

رو به سوى سراپرده‏ها نمودم چون نزديك شدم پرسيدم: لمن هذه الا بنية (اين سرادق با جلال از كيست؟)

     

گفتند: سراپرده مولى الكونين و امام الثقلين حضرت امام حسين (عليه السلام) است.
گفتم: حسين بن على، پسر فاطمه (سلام الله عليه)؟
گفتند: بلى‏
پرسيدم: فى ايها هو؟ در كدام يك از اين خيام تشريف دارد؟
گفتند:

آن خيمه كه گيسوى حورش طناب هست

 

اندر ميانه تكيه زده آن جناب هست

چون پيش آمدم ديدم آن حضرت بدر چادر تكيه داده و نشسته، كاغذى چند در پيش ريخته و مطالعه مى‏نمايد، من سلام كردم، حضرت سر بلند كرد و جواب داد، احوال پرسى فرمود.
من عرض كردم: قربانت شوم ما انزلت فى هذه القفراء التى ليس فيها ريف ولا منعه يعنى چه باعث شد آمدن شما در همچو سرزمين بى آب و علفى را كه همه كوه و تل و بى اعشاب است چرا چشم از آبادى پوشيده و در بيابان منزل كرده‏اى؟
فرمود: اينها هم كاغذهاى اهل كوفه است كه به من نوشته‏اند و مرا به سوى خود دعوت نموده‏اند و هم قاتلى و من مى‏دانم همين نامه نگارها كشنده‏هاى من هستند، اى مرد بدان كه چون من را كشتند دين را از ميان مى‏برند و پيرامون محرمات مى‏گردند ولى خدا از ايشان كيفر و انتقام مرا خواهد كشيد، كسى را مبعوث مى‏كند تا ايشان را بكشد و عزيزشان را ذليل كند.

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

سفری به سوی بهشت

16 آبان 1391 توسط شکروی

 

رسيدن موكب همايونى به وادى صفاح و ملاقات فرزدق با آن حضرت

در كامل ابن اثير آمده كه آن حضرت پس از كوچ نمودن از تنعيم دشت و صحراء را طى مى‏كردند تا موكب همايونى آن جناب به وادى صفاح‏ رسيد و پس از نزول اجلال در آن موضع فرزدق بن غالب ،شاعر معروف، محضر امام (عليه السلام) مشرف شد.
از فرزدق نقل شده كه گفت در سنه شصت هجرت با مادرم به حج بيت الله الحرام مى‏رفتم چون به حريم حرم رسيديم حضرت امام حسين (عليه السلام) را ديدم كه از مكه بيرون آمده بخدمت رفته سلام داده‏ عرض كردم خداوند مسئول شما را عطا كند و بدانچه منظور است برساند، پدر و مادرم فدايت باد اى پسر رسول خدا چون است كه مناسك را بجا نياورده همى روى؟!
فرمود: اگر شتاب نمى‏كردم مرا مى‏گرفتند، بگوى كه كيستى؟
عرض كردم: مردى عربم، بيشتر تفتيش نفرمود.
باز پرسيد: خبر كوفيان را بگوى.
عرضه داشتم:من الخبير سئلت (از شخص مطّلع سوال فرمودى) دلها با شما بوده و شمشيرها بر عليه شما مى‏باشد و قضا همه روزه از آسمان نازل است و خداوند آنچه خود خواهد مى‏كند.
فرمود: سخن به راستى گفتى كه سر رشته امور به دست قدرت او است و كل يوم هو فى شأن اگر قضا بر وفق مقصود رود بر نعماى الهى شكر واجب شود و اگر صورتى ديگر روى نمايد آن كس را كه پرهيزكارى و حق نيت و سريرت باشد از حد در نگذرد و از بليات پروا نكند.
گفتم: آرى، خدايت پاس كند و حافظ و ناصر باشد، پس مسئله‏اى چند از مناسك و نذور پرسيدم جواب فرمود و خداحافظى كرده مركب خويش را براند، چون بگذشتم خيمه برافراشته ديدم گفتند عبدالله بن عمرو بن العاص راست، بدانجا رفته است .
گفت: چون شد كه تخلف از خدمت كردى؟ به خداى كه مملكت او را باشد و هيچكس بر او و ياران او ظفر نيابد.
اين سخن در قلب من موقعى عظيم يافت بر آن شدم كه ملتزم ركاب شوم، بارى ابتلاى انبياء و شهادت آنها را متذكر شده فسخ عزيمت نموده به عُسفان‏ رفتم.
پس از چند روزى كاروانى از كوفه آمد بر اثر آنها شتافته بانگ برداشته احوال امام (عليه السلام) را پرسيدم؟
گفتند:الا قد قتل الحسين (عليه السلام)
من بازگشته و عبدالله بن عمرو بن العاص را لعن و نفرين نمودم.

 



 1 نظر

آداب معاشرت با همسر

16 آبان 1391 توسط شکروی

 5-عغو وگذشت


انسان مختار آفريده شده است، و حق انتخاب دارد و ممكن است در برخى از انتخاب‏ها دچار اشتباه شده و از مسير اصلى خارج گردد. و اين مسأله براى زن و مرد، هر دو يكسان است. به طور معمول، امور مربوط به خانه، بر عهده زن گذارده مى‏شود و او بايد امور خانه را مديريت نمايد. او ممكن است در اين راه دچار اشتباه شود، حتى ممكن است در برخورد و رفتار و گفتارش نسبت به همسر خويش خطا و اشتباه كند. در اين مواقع، بسيار سفارش شده است كه مردان خطاهاى همسر خويش را ببخشند و آن‏ها را به اين دليل مورد آزار و اذيت قرار ندهند.
از امام صادق (عليه‏السلام) پرسيده شد: «ما حقُّ المَراةِ عَلى زَوْجِها الّذى اِذا فَعَلَهُ كانَ مُحْسناً؟» قال:«… وَ اِنْ جَهَلتْ غَفَرَ لَها»؛حق زن بر شوهرش چيست كه اگر مرد آن را انجام دهد، نيكوكار است؟ فرمودند:… اگر زن از روى جهل خطايى كرد، مرد او را ببخشد.
عفو و گذشت تا آن جا اهميت دارد، كه قرآن كريم، عفو و گذشت را از موارد احسان مى‏داند، و فردى كه داراى احسان باشد، محبوب خداوند متعال است: «وَ العافينَ عَنِ النّاسِ و اللَّهُ يُحِبُّ المُحسِنين»؛و از خطاى مردم در مى‏گذرند، و خدا نيكوكاران را دوست دارد. زن و مرد، هر دو در مسير زندگى مشترك، دچار اشتباه مى‏شوند و هر يك بايد با گذشت از خطاهاى طرف مقابل، فضاى گرم و صميمى خانواده را حفظ نمايد، و از طرف ديگر، با عفو و گذشت، محبوب خداوند متعال خواهند شد.

 

 2 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 20
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مدرسه علمیه صدیقه کبری گلپایگان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اجتماعی
  • دانستنیها
    • نکات خانه داری
    • راهنمای تغذیه و رژیم درمانی
  • مذهبی
    • اثرات درمانی دعا
    • فاطمه سلام الله علیها، بانوی برتر
    • آخرالزمان
    • حدیث
    • اسلام و سلامتی
  • پند های کوتاه و آموزنده
  • خانواده
    • همسر داری
    • تربیت فرزند
    • نکات خانه داری
  • نکات ریز اینترنتی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس