مهدی جان
28 اردیبهشت 1391 توسط شکروی
شاید دیگر خورشید روی تابیدن ندارد ، سرخی مشرق و مغرب حکایت از آن دارد که روزی نو برپا گشته است ولی هنوز شب است . چه باید کرد؟ هرچند تا نیاید مهدی زندگی دشوار است ولی….کجاست منتظر تو، چه انتظار عجیبی، چه انتظار عجیبی، چه بیخیال نشستم و گفتم خدا کند که بیایی
ودر انتها می نویسم که :
خدا کند که مرا با خدا کنی آقا
مرا ز بند معاصی رها کنی آقا
دعای من بر در بسنه می خورد ای کاش
خودت برای ظهورت دعا کنی آقا