مدرسه علمیه صدیقه کبری گلپایگان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

از نذورات امام حسین (ع)

30 آبان 1391 توسط شکروی

دیباچه عشق وعاشقی باز شود                            دلها همه آماده پرواز شود

با بوی محرم الحرام تو حسین                                ایام عزا و غصه آغاز شود

طلاب عزا دار مدرسه صدیقه کبری (س) گلپایگان دستهای بی بضاعت خود را به طلب فیض اشکی کنار هم قرار داده اندو دهه عزای حسینی را با خواندن زیارت عاشورای صبحگاهی به ماتم نشستند و به برکت رزق معنوی اشک با لقمه ای از نذورات امام حسین (ع) دلهایشان را جلا می دهند  تا بتوانند با توان مادی توانی از معنویت علم بگیرند.

     

                           

 1 نظر

سوزنامه ای به صاحب عزای کربلا

28 آبان 1391 توسط شکروی

خرابه،جایی است بی سقف وحصار در کنارکاخ یزید که پیداست بعدازاتمام بنای کاخ معطل مانده است .نه درمقابل سرمای شب حفاظتی دارد ونه در مقابل آفتاب طاقت سوزروز سرپناهی.
دلهای بچه ها به امید آینده آرام می گیرد.اما به هر حال،خرابه خرابه است وجای زندگی کردن نیست.
انگار که لطیف ترین گلهای گلخانه ای رابه کویری ترین نقطه جهان تبعید کرده باشند. توهنوز زنها وبچه ها رادرخرابه جا نداده اي ؛هنوز اشكهايشان را نسترده اي،هنوز آرامشان نكرده اي وهنوز گرد وغبارراه از سر ورويشان نگرفته اي ؛خرابه تا نيمه شب ،نه خرابه اي دركنار كاخ يزيد كه عزاخانه اي است درسوگ حسين وبرادران وفرزندان حسين.
بچه ها با گريه به خواب مي روند وتو مهياي نماز شب مي شوي. اما هنوز قامت شكسته خود را نبسته اي كه صداي دختر سه ساله حسين به گريه بلند مي شود .گريه اي نه مثل هميشه ،گريه كسي كه تا داغ ديده است.ديگران به سراغش مي روند.بچه بغل به بغل ودست به دست مي شود اما آرام نمي گيرد.پيش ازاين هم رقيه هرگزآرام نبوده است،ازخود كربلا تا همين خرابه،لحظه اي نبوده كه بهانه پدرنگرفته باشد،لحظه اي نبوده كه با زبان كودكانه اش مرثيه نخوانده باشد.انگار داغ رقيه ،برخلاف سن وسالش ازهمه بزرگتر بوده است.
امشب ماجرا فرق مي كند.اين گريه اي نيست كه به سادگي آرام بگيرد .انگار نه خرابه ،كه شهر شام را برسرگذاشته است اين دخترسه ساله.فقط خودش گريه نمي كندكه با مويه هاي كودكانه اش همه را به گريه انداخته است.
تو بچه رابه آغوش مي گيري وازداغي سوزنده تن كودك وحشت مي كني.
رقيه جان !رقيه جان ! دخترم !نور چشمم !به من بگو چه شده عزيز دلم !تو باهر زباني كه بلدي وبا هر شيوه اي كه هميشه اوراآرام مي كرده اي تلاش مي كني كه آرامش كني اما نمي شود اين بار نمي شود.
يزيد كه مي شنود دختر حسين به دنبال پدر مي گردد دستور مي دهد كه سررا به خرابه بياورند. ورود سر بريده امام به خرابه،انگار تازه اول مصيبت است.رقيه خود رابه روي سرمي اندازدومثل مرغ پركندهپيچ وتاب مي خورد.مويه مي كند،روي مي خراشد،تاولهاي پايش را به پدرنشان مي دهد،شكوه مي كند،تسلي مي طلبد وخرابه را وجان همه خراباتيان را به آتش مي كشد زينب !زينب ! زينب !
اينجا همان جايي است كه تو به اضطرار واستيصال مي رسي واكنون درمقابل اين دختر سه ساله احساس عجز مي كني.
چه كسي مي گويد كه اين رقيه كودك است؟ زانوان بزرگترين عارفان جهان رابا ادراك خود    مي لرزاند .
نگاه كن زينب ! انگار آرام گرفت! دلت ناگهان فرومي ريزد وصداي حسين درگوش جانت مي پيچد كه رقيه را صدا مي زند ومي گويد :«بيا !بيا دخترم !كه سخت چشم انتظار تو بودم»
درد وداغ رقيه تمام شد وباسكوت او انگار خرابه آرامش گرفت.اما اكنون مصيبت توست كه تازه آغاز مي شود.
همه كربلاو كفخ وشام يك طرف واين خرابه ،يك طرف.
نه زنان وكودكان كاروان ونه سجاد ونه حتي فرشتگان آسمان ،نمي توانند تورا در اين غم تسلي ببخشند. 

 

 

هنوز صداي هل من ناصر غريبي شنيده مي شود!!!


از جاماندگان ره عشق نباشيم!!!

 

 

 نظر دهید »

سفری به سوی بهشت

17 آبان 1391 توسط شکروی

 

رسيدن موكب همايون به وادى ذات عرق و ملاقات بعضى با آن حضرت

پس از آنكه حضرت از منزل دوم يعنى صفاح كوچ كردند بسرعت هر چه تمام تر حركت مى‏كردند و بدون اينكه به چيزى التفات و توجه فرمايند در حال سير بودند تا موكب همايونى به ذات عرق‏رسيد، چون حضرت در آن سرزمين نزول اجلال فرمودند چند نفر با آن سرور ملاقات كردند برخى رفتن حضرت را به كوفه صلاح نديده و بعضى صلاح دانستند.
از جمله كسانى كه با حضرت در اين منزل ملاقات كرده و آن جناب را از رفتن به كوفه منع كرده است بشر بن غالب مى‏باشد وى از عراق به طرف مكه مى‏آمد وقتى با آن حضرت در اين منزل مواجه شد و محضر پر فيض آن جناب رسيد امام (عليه السلام) از وى احوال كوفه و دوستى و دشمنى اهل كوفه را پرسيدند؟
بشر حضرت را بشارت داد و عرض كرد: يابن رسول الله اهل كوفه را به حالى گذاشتم كه دلهاى ايشان مايل به شما بود ولى شمشيرها ايشان براى اهل باطل مى‏باشد.
حضرت فرمودند: صدق اخو اسد يعنى برادر اسدى راست گفت، خدا كند كه همچون باشد ولكن ان الله يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد.

نقل رياشى عليه الرحمه

از كسان ديگرى كه در اين منزل محضر مبارك امام (عليه السلام) مشرف شده‏اند شخصى است كه رياشى عليه الرحمه ملاقات او را با حضرت امام حسين به شرح زير نقل نموده، وى روايت كرده كه:
راوى گفت: من به عزم حج بيت الله الحرام از رفقايم جلو افتاده و از راههاى نزديك راه مى‏بريدم و باديه‏ها و بيابانها را مى‏پيمودم ناگاه از دور چشمم به خيام چندى افتاد كه بر سر و پا بود جمعيت و دستگاه باشكوهى را ديدم.

رو به سوى سراپرده‏ها نمودم چون نزديك شدم پرسيدم: لمن هذه الا بنية (اين سرادق با جلال از كيست؟)

     

گفتند: سراپرده مولى الكونين و امام الثقلين حضرت امام حسين (عليه السلام) است.
گفتم: حسين بن على، پسر فاطمه (سلام الله عليه)؟
گفتند: بلى‏
پرسيدم: فى ايها هو؟ در كدام يك از اين خيام تشريف دارد؟
گفتند:

آن خيمه كه گيسوى حورش طناب هست

 

اندر ميانه تكيه زده آن جناب هست

چون پيش آمدم ديدم آن حضرت بدر چادر تكيه داده و نشسته، كاغذى چند در پيش ريخته و مطالعه مى‏نمايد، من سلام كردم، حضرت سر بلند كرد و جواب داد، احوال پرسى فرمود.
من عرض كردم: قربانت شوم ما انزلت فى هذه القفراء التى ليس فيها ريف ولا منعه يعنى چه باعث شد آمدن شما در همچو سرزمين بى آب و علفى را كه همه كوه و تل و بى اعشاب است چرا چشم از آبادى پوشيده و در بيابان منزل كرده‏اى؟
فرمود: اينها هم كاغذهاى اهل كوفه است كه به من نوشته‏اند و مرا به سوى خود دعوت نموده‏اند و هم قاتلى و من مى‏دانم همين نامه نگارها كشنده‏هاى من هستند، اى مرد بدان كه چون من را كشتند دين را از ميان مى‏برند و پيرامون محرمات مى‏گردند ولى خدا از ايشان كيفر و انتقام مرا خواهد كشيد، كسى را مبعوث مى‏كند تا ايشان را بكشد و عزيزشان را ذليل كند.

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

جشن ازدواج

26 مهر 1391 توسط شکروی

امروز روز 26/7/1391 از ماه شمسی مصادف با اول ذیحجه سالروز ازدواج حضرت علی و زهرا را طلاب حوزه علمیه حضرت صدیقه کبری (س) به شادی نشستند و پیوند دو اختر آسمانی را گرامی داشتند.

با برپایی جلسه سخنرانی و مدیحه سرایی عرضه داشتند که ما نیز در شادی اهل بیت روزگار به شادی می گذرانیم و این روز بزرگ را به بزرگی یاد می کنیم.

               

 نظر دهید »

خورشيد هفت بار با على (ع ) سخن گفت

06 خرداد 1391 توسط شکروی


خورشيد هفت مرتبه با على (ع ) سخن گفت ، اول ؛ گفت : يا اميرالمؤ منين ! نزد خدا شفاعت كن كه مرا عذاب نفرمايد.
دوم ؛ گفت : مرا امر كن تا دشمنانت را بسوزانم .
سوم ؛ هنگامى كه على (ع ) در بابل به او فرمود: برگرد. گفت : لبيك .
چهارم ؛ وقتى كه به او فرمود: خطايى از من سراغ دارى ؟ به عزت پروردگارم اگر خدا مردم را مانند تو آفريده بود آتش خلق نمى شد.
پنجم ؛ در زمان خلافت ابوبكر مسلمانان بر سر نماز اختلاف كردند و با على (ع ) مخالفت كردند، در اين جا خورشيد گفت : حق به جانب او و به دست او و همراه او است ، و همه قريش و حاضرين شنيدند.
ششم ؛ خورشيد سطل آب براى على (ع ) آورد و وضو گرفت ، فرمود: تو كيستى ؟ گفت : خورشيد فروزان !
هفتم ؛ زمانى كه رحلت على (ع ) نزديك شد خدمت او آمده سلام كرد و سفارش هايى به هم كردند

 اثبات الهداة ، ج 5، ص 60

 نظر دهید »

برای هادی روضه رضوان

31 اردیبهشت 1391 توسط شکروی

برایت می نویسم و تقدیم می کنم به نوه ات حضرت مهدی (عج)، به موسس حکومت واحد جهانی که رهیده است از طاغوت و استبداد و تجلی بخش دعوت پیامبر و زنده ساز سنن محمد (ص) است و اوست آخرین ستم ستیزو کفربرانگیز و منتقم آل علی اوست.

آری ، تویی که شبانه در دل تاریک شب ، آهسته و بی خبر از همه به سوی بیوه زنان و دردمندان و داغ دیدگان شهر روانه می شدی و با تن پوشی ساده و بی آلایش عطوفت و اعانت خود را نثار می کردی و روز همگام در گرمگاه روز به طرف مزرعه خود می رفتی و به کار می ایستادی که اگر می شد خورشید از تابیدن می ایستاد تا روی همچون ماهتان تابیدن می گرفت و خورشید شرمنده از ریزش عرق هایتان نمی شد.

خواندم که صاحب جنات الخلود ، با افتخار بیان کرد که هر فرد غمناک که در چهره ات می نگریست اندوهش فرو می رفت ……..و من امروز دلخسته و دلشکسته ام به خاطر توهین بر امام و مقتدایم؛

بر شما توهین کرده اند . شما که اگر دشمن بر راهن می رسید بی اختیار فروتن می گشت و این ها چه کسانی هستند که جرات جسارت دارند . جزء این آیه قرآن است که  : ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم…..

آری اگر می شنیدند که در سکوتت ، شکوه هیبت و تشعشع وقار چقدر زیاد بود و اگر باور داشتند سخنان نغز و درخشش کلامت را ، این گونه نبودند.

آری من غمگین هستم و شما درمیان ما حضور ندارید تا با نگریستن بر چهرهتان غمهایم از بین برود ولی دعا می کنم با دلی سوخته دعا می کنم که او ، فرزندت بیاید تا مرهمی شود و بر دل غمدیده شما و تسلی خاطری باشد برای شیعیانتان… 

                                       “اللهم عجل لولیک الفرج"  

                                                                                                              

 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مدرسه علمیه صدیقه کبری گلپایگان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اجتماعی
  • دانستنیها
    • نکات خانه داری
    • راهنمای تغذیه و رژیم درمانی
  • مذهبی
    • اثرات درمانی دعا
    • فاطمه سلام الله علیها، بانوی برتر
    • آخرالزمان
    • حدیث
    • اسلام و سلامتی
  • پند های کوتاه و آموزنده
  • خانواده
    • همسر داری
    • تربیت فرزند
    • نکات خانه داری
  • نکات ریز اینترنتی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس